جدول جو
جدول جو

معنی باغ خراب - جستجوی لغت در جدول جو

باغ خراب
(خَ)
ده کوچکی است از دهستان اسفندقه بخش ساردوئیه شهرستان جیرفت که در 120 هزارگزی جنوب ساردوئیه و 6 هزارگزی جنوب راه فرعی بافت به جیرفت واقع است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از باغ خدا
تصویر باغ خدا
صاحب باغ
فرهنگ فارسی عمید
(شَ)
ده کوچکی است از دهستان گوغربخش بافت شهرستان سیرجان که در 30 هزارگزی شمال باختری بافت بر سر راه مالرو گوغر به گناباد واقع است و4 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(غِ سَ)
آنچه امروز باغچه گویند. (یادداشت مؤلف). باغی که به خانه متصل باشد باغ سرای گویند: یزدجرد شهریار روزی نشسته بود بر دکان باغ سرای و انگشتری پیروزه در انگشت داشت. (نوروزنامه)
لغت نامه دهخدا
(غِ مُ)
نام باغی به هرات. (از غیاث اللغات) (آنندراج) : روزی در باغ مراد، عبیدخان (ازبک) و سونجک محمد سلطان بزمی آراسته بصحبت مشغول بودند. (عالم آرای عباسی ص 50).
جنات که هشت است دو چندان شود از ذوق
در فال گر آید صفت باغ مرادت.
درویش واله هروی (در صفت هرات از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
دهی است جزء دهستان دلفارد بخش ساردوئیۀ شهرستان جیرفت، که در 94 هزارگزی جنوب خاوری ساردوئیه و8 هزارگزی راه مالرو جیرفت به ساردوئیه واقع است و 18 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
(خَ)
دهی است از دهستان بخش حومه شهرستان سبزوار که در12 هزارگزی شمال باختری ششتمد بر سر راه مالرو عمومی استاج واقع است. ناحیه ای است کوهستانی دارای آب و هوای معتدل و 468 تن سکنه و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و میوه و شغل مردمش زراعت وراهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا
دهی است جزء دهستان بهنام وسط بخش ورامین شهرستان تهران که در 8 هزارگزی باختر مرکز بخش و 7 هزارگزی راه شوسه واقع است. ناحیه ای است سردسیر و آب آن از قنات تأمین میشود. محصول عمده آن غلات و صیفی و شغل مردمش زراعت و راهش ماشین رو است. از آثار قدیم بقعۀ امامزاده زین العابدین دارد. مزرعۀ خماران و مهرآبادجزء این ده است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا
باغی بوده است به نیشابور که در زمان غزنویان از آن نام برده شده است: من فردا به شهر خواهم آمد و بباغ خرمک نزول کرد، تا دانسته آید. اعیان نشابور چون این سخنان بشنودند بیارامیدند... و باغ خرمک را جامه افکندند واستقبال را بسیجیدند. (تاریخ بیهقی چ فیاض ص 552)
لغت نامه دهخدا
امیر حاج خراب،. از امراء دوران آل مظفر است ’و چون امیر شیخ را در منزلی که جهه شوکت و استکبار ساخته بود در غایت تزلزل و انکسار دید روی بدو آورده پرسید که امیرحاج خراب را تو کشته ای جواب داد که بلی بموجب فرمودۀ ما او را بقتل آوردند و جناب مبارزی حکم قصاص کرده آن پادشاه عالیجاه را به اولاد امیرحاج خراب سپردند و پسر امیرحاج خود در همان ساعت نایرۀ زندگانی او را بضرب شمشیر آبدار منطفی گردانید...’. رجوع به حبط ج 2 ص 93 شود
لغت نامه دهخدا
(غِ خُرْ رَ)
باغی بوده است به خوارزم دریک فرسنگی شهر: و ایشان (مردم خوارزم) چون صیدگاهی میرمیدند و گاهی از پس نظر می انداخت (ند) ... تا چون بباغ خرم که بر یک فرسنگی شهرست رسیدند سواران تاتار و مردان بأس و نفار... راه از پس وپیش بگرفتند. (از تاریخ جهانگشای جوینی ج 1 ص 98)
لغت نامه دهخدا
(خُ)
صاحب باغ. دارندۀ باغ: چون درآمد (دهقان) گفت (خواجه) تو خدائی ؟ گفت آری. گفت چگونه ؟ گفت حال آنکه پیش ده خدا و باغ خدا و خانه خدا بودم، نواب تو ده و باغ و خانه از من بظلم بستدند، خداماند. (منتخب لطائف عبید زاکانی ص 153 چ برلن)
لغت نامه دهخدا
تصویری از کاه خراب
تصویر کاه خراب
کله خشک
فرهنگ لغت هوشیار